ستایش خداوندی را سزاست که تمامی صفت ها از بیان حقیقت ذاتش درمانده و بزرگی او عقل ها را طرد کرده است،چنانکه راهی برای رسیدن به نهایت ملکوتش نیابد.
پس همانا خداوند سبحان بندگان متکبر را با دوستان خود که در چشم آنها ناتوانند
می آزماید.
خداوند اگر اراده میکرد،آدم را از نوری که چشم ها را خیره کند و زیباییش عقل هارا مبهوت سازدو عطر و پاکیزگی اش حس بویایی را تسخیر کند می آفرید که اگر چنین میکرد آزمایش فرشتگان برای سجده آدم آسان بود اما خداوند مخلوقات خود را با اموری که آگاهی ندارند آزمایش می کند تا بد و خوب تمیز داده شود و تکبر و خود پسندی را از آنها بزداید و خود بزرگ بینی را از آنها دور کند.پس از آنچه خداوند نسبت به ابلیس انجام داد عبرت بگیرید…
نهج البلاغه

تازگی ها من دلم آتش گرفت
یک دم تاریک وتب کرده چو شب ،روز را از من ربود
از هزاران کورسوی دور دور
چشمهء جان هم مرا مرداب بود
باز هم عاشق میان عالمان
ـ آنچه گفتند از جنون ـ
در میان سینه سرداب بود
این میان من باز هم آتش زدم
شعله را،میخانه را،آیینه را
دست سردی،آهنین تصمیمی
ـ این به ظاهر سایه اما ماندنی ـ
از میان دود آه و سوز تاب
نغمه ای شوم از فراق آغاز کرد
این همیشه قسمتم
این بار نیز،
سرنوشتم را چه خوش تکرار کرد
تازگی ها من دلم آتش گرفت
لیک آتش خود به آب اقرار کرد.

آنقدر زیبا باشید تا عیب ها را نبینید.
آنقدر مهربان باشید تا نامهربانی ها را احساس نکنید.
آنقدر دریا دل باشید که نگران آینده نباشید!
آنقدر بزرگوار باشید تا خشمگین نشوید.
آنقدر نیرومند باشید تا از چیزی نهراسید.
آنقدر راضی باشید تا به هیچ مشکلی اجازه خودنمایی ندهید.
آنقدر در فکر اصلاح خود باشید تا فرصتی برای انتقاد از دیگران نداشته باشید.
مارک تواین